قرآن و اهل بیت (ع) ناجی بانوی روشندل بیرجندی
تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۱۴۹۴۷
در سن ۲۴ سالگی در اثر حادثه ای چشمانش را از دست داد و تا مدت ها افسرده بود اما کم کم با کمک قرآن و اهل بیت (ع) روحیه از دست رفته اش را به دست آورد و سبکبال به زندگی برگشت و با تمسک به قرآن در حال حاضر حافظ کل قرآن کریم است.
خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ فاطمه رحیم زاده-آذرماه سال 1386 در سن 24 سالگی زمانی که فقط چند ماه از آغاز زندگی مشترکش گذشته، شب را در منزل یکی از همکاران همسرش سپری می کند تا همسر نظامیاش به اتفاق یک از همکاران با فراغ بال و بدون دغدغه به انجام مأموریت بپردازند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از مدتی صاحبخانه به آنها ملحق شده و خبر آوار شدن سقف را می دهد سقفی که با ریزشش بر روی سر و صورت آنها باعث زخمی شدن همسر و شکستگی جمجمه، فک، صورت و .... او شده است.
در ابتدا با توجه به میزان خونریزی و صدمه دیده شده برای مداوا به بیرجند می آید که به علت عمق جراحات او را به مشهد اعزام می کنند در ابتدا هنوز امیدی برای بهبود دارد اما هر چه زمان می گذرد امید او هم از بین می رود تا اینکه پزشکان با صراحت اعلام می کنند که از ناحیه دو چشم دچار مشکل شده و بینایی اش را به طور کامل از دست داده است.
پس از مراجعت از بیمارستان مشهد حدود یک ماه در منزل برادرش در بیرجند می ماند تا بتواند با خود و خدایش خلوت کند و تصمیم درستی برای ادامه راه و زندگی بگیرد. پس از یک ماه به روستای تناک که با هزار امید و آرزو کلبه آرزوهایش را بنا نهاده قدم می گذارد در ابتدا گوشه گیر و منزوی شده و با خود درگیر است صلاح و رشته کار خود را گم کرده است.
پس از بازگشت به روستا، از همسرش می خواهد ادامه زندگی را بدون او و تنها سپری کند چراکه او دیگر همدم و همراه خوبی برای او نخواهد بود اما همسرش اصرار به ادامه زندگی دارد و می گوید: اگر این اتفاق برای من می افتاد تو مرا ترک می کردی که از من می خواهی ترکت کنم بالاخره پس از ساعتی صحبت و شور و مشورت خرسند، تصمیم به ادامه زندگی با همسرش می گیرد.
زهرا جعفری تناک بانوی روشندل خراسان جنوبی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از خراسان جنوبی اشاره ای به اتفاق رخ داده می کند و می گوید: پس از وقوع این حادثه هولناک، گوشه گیر و منزوی شدم تا جایی که پس از ترخیص از بیمارستان مشهد، حتی اجازه ورود خانواده و... را به اتاق نمی دادم و فقط در تنهایی خود درگیر چراییها بودم اما کم کم با صبوری، مشایعت و همراهی همسرم، خود را دوباره پیدا کرده و دست در دست همسرم به زندگی ادامه دادم.
او گریزی به زمان بستری در بیمارستان مشهد می زند و می گوید: پس از این واقعه ابتدا به سربیشه و بیرجند اعزام شدم اما به علت میزان جراحت وارده و خونریزی فراوان همان شب اول به مشهد اعزام شدم. در بیمارستان به علت انجام عمل های متعدد بر روی صورت، فک و... تا 20 روز دهان و فک من بسته بود و قادر به خوردن و صحبت نبودم و برای انجام چندین عمل مختلف بر روی سر، صورت و تخلیه چشم ها حدود 40 روز در بیمارستان مشهد بستری شدم.
جعفری تناک با بیان اینکه در ایام بیماری و در اوج ناامیدی، چندین بار اهل بیت علیهمالسلام را در عالم رؤیا دیدم، اشاره ای به اقامتش در منزل برادرش می زند و می گوید: پس از ترخیص از بیمارستان مشهد حدود یکماه در منزل برادرم در بیرجند بودم شبی که قرار شد فردایش عازم روستا شوم در عالم خواب صدایی شنیدم که خطاب به من می گوید به روبه رو نگاه کن وقتی نگاهم به روبه رو برگشت متوجه مردی با عبای قهوه ای و صورت نورانی شدم که در عالم رؤیا ایشان را پیامبر(ص) معرفی کردند که به من می نگریست.
وی ادامه می دهد: وقتی به روستا مراجعه کردم دوست و آشنایان برای عیادت به منزل ما می آمدند در عصر جمعه یکی از این روزها وقتی مهمان ها از منزل ما رفتند حال مساعدی نداشتم، در حال گفتن ذکر و دعا بودم که به خواب رفتم در عالم خواب خود را در باغی پر از گل نرگس دیدم و همزمان با استشمام بوی خوش گل های نرگس، احساس می کردم امام زمان (عج) در اطرافم هستند.
جعفری تناک در هر جمله و کلامش از صبوری همسرش تشکر می کند و می گوید: سال اول پس از وقوع این حادثه تا مدتها تنهایی را به حضور در جمع ترجیح می دادم در مواقع تنهایی و خلوت صلوات می فرستادم در موقع خواب قرآن را بالای سر گذاشته و به قرآن و اهل بیت علیهم السلام متوسل می شدم که در این راه کمکم کنند در یکی از شب ها در عالم رؤیا دیدم که آسمان از قسمت طلوع خورشید باز شده است و قرآن با نور فراوان به سمت من می آید و به من اشاره می شود که به قرآن توجه کنم. صبح از خواب بیدار شدم احساس بهتری داشتم تا جایی که روحیه من کامل تغییر کرد و افکار منفی از ذهنم دور شد و این تغییر تا حدی بود که اطرافیان هم متوجه این تغییر حالات شده و به دنبال دلایل آن بودند.
او دیدن اهل بیت و پیامبر(ص) در عالم رؤیا را باعث آرامش روح، جسم و قوت قلبش می داند و می گوید: پس از گذشت 16 سال از وقوع آن حادثه دلخراش با یادآوری آن صحنه تحمل و صبوری من بیشتر و بیشتر می شود.
او که روحیه فعلی اش را مدیون برکات قرآن، ائمه و صبوری و همراهی همسرش میداند، ادامه می دهد: بعد از گذشت مدتی از حادثه هر جا کم می آوردم به سمت قرائت قرآن می رفتم تا ذهن مشوش خود را سامان دهم در همان زمان با کمک یکی از طلبه های آشنا در روستا، نوار کاست قرآن در اختیار من قرار داده شد و من قرائت و حفظ جزو 30 قرآن با کمک قلم قرآنی آغاز کردم.
او یادآور می شود: پس از مدتی به اقتضای شغل همسرم به بیرجند مهاجرت کردیم و با همراهی و همدلی همسرم فرزند اولم به دنیا آمد و شیرینی خاصی به زندگی ام بخشید گرچه با این اتفاق مهم کار و زحمت همسرم بیشتر از پیش بود اما هر دو خوشحال از این اتفاق با امید بیشتر به زندگی روزمره ادامه می دادیم کمی که فرزند اولم بزرگتر شد همسرم گفت از آنجا که به قرائت و حفظ قرآن علاقه داری دوباره قرائت و حفظ قرآن را ادامه بده و به این ترتیب با تشویق های فراوان در کلاس های حفظ قرآن درالقرآن شرکت کردم.
به این ترتیب این بانوی روشندل در کلاس های حفظ و قرائت قرآن شرکت می کرد وقتی به ماههای آخر بارداری فرزند دومش نزدیک شد با همفکری و مشورت با همسر تصمیم گرفت تا به دنیا آمدن فرزند دوم مدتی به استراحت بپردازد و به همین علت کمتر در کلاس ها شرکت می کرد.
جعفری می گوید: تا به دنیا آمدن دختر دومم هم وقفه ای در رفتن به کلاس و حفظ قرآن ایجاد شد و در مجموع با توجه به شرایط بارداری و تولد سه فرزندم، به طور پراکنده 10 سال و به صورت پیوسته 7 سال زمان برد تا بتوانم کل قرآن کریم را حفظ کنم و مفتخر هستم که قرآن را در شب نیمه شعبان سال گذشته به طور کامل حفظ کردم.
از او در خصوص شرایط حفظ قرآن می پرسیم، می گوید: شرایط حفظ و قرائت قرآن برای من با دیگر افراد روشندل مادرزادی متفاوت است و از آنجا که من خط بریل یاد ندارم و استادی برای آموختن نداشتم کار حفظ و قرائت قرآن را با قلم قرآنی آغاز کرده و با همین روش قرآن را به طور کامل حفظ کردم.
جعفری با بیان اینکه ارتباط چندانی با انجمن نابینایان ندارم و فقط در کلاس های مهارت زندگی این انجمن شرکت کردم، می گوید: از آنجا که مشکل بینایی من مادرزادی نبود و به علت یک حادثه بینایی ام را از دست دادم در این راه با مشکلات زیادی روبه رو بوده و همین امر باعث شد از کمک کردن به دوست و آشنا که مشکلی مانند مشکل من داشتند فروگذار نکرده و برای برگشت دوباره به زندگی این افراد کمک کنم.
او که به برکت قرآن و ائمه اطهار معجزات زیادی در زندگی اش دیده است، تأکید می کند: حضور همیشگی همسرم نه تنها در برگشت من به زندگی جدید مؤثر بوده بلکه در همه ساعات و دقیقه های زندگی با همراهی همسرم پیش رفتم و همسرم ادعا می کند صبوری را از من و تأثیر قرآن بر زندگی ما آموخته است.
این بانوی روشن ضمیر که حال سه فرزند دختر در سنین 12، 10 و 4 سال دارد، می گوید: با اینکه بیشتر زحمت کارها به عهده همسرم است، فرزندانم به طور کامل شرایط را درک کرده و با من همراه می شوند.
او با بیان اینکه صبر آدمیزاد کم بوده و این مهم باعث به هم ریختگی درونی فرد می شود، می افزاید: باید با خداشناسی، اعتماد و اتکال به خدا و راهنمایی و تکیه بر ائمه اطهار و قرآن پیش رفت.
جعفری تناک که بارها در رشته حفظ و قرائت قرآن شرکت کرده است، یادآور می شود: سال گذشته در رشته حفظ 10 جزو قرآن کریم مقام اول استانی را کسب نموده و بارها در مسابقات حفظ و قرائت قرآن نیروی انتظامی شرکت و حائز مقام شدم.
در پایان از آرزوهایش می پرسیم، می گوید: به علت شرایط جسمی و مشکلات پیش رو آنطور که باید نمی توانم وظیفه مادریام را انجام دهم و به همین دلیل آرزو می کنم آنچه که من مادر نتوانستم برای فرزندان و همسرم انجام دهم خداوند چندین برابر آن را برای آنها انجام دهد.
پایان پیام/706
منبع: شبستان
کلیدواژه: حفظ و قرائت قرآن بیمارستان مشهد عالم رؤیا طور کامل کلاس ها حفظ قرآن اهل بیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۱۴۹۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
موسی عصمتی؛ شاعر روشندل: رسانه ملی با «سرزمین شعر» حرکت نویی را آغاز کرد
شعر عصمتی که در وصف پدر کارگرش سروده شده بود، از همان قسمت آغازین برنامه سرزمین شعر مورد توجه مردم قرار گرفت و تا هماکنون بارها و بارها در صفحات مختلف مجازی بازنشر شده است. به بهانه اتمام مسابقه سرزمین شعر از قاب شبکه چهارم تلویزیون و استقبال از شعر این شاعر با او گفتوگویی ترتیب دادیم تا درباره تجربه سرزمین شعر با او گپ و گفت کنیم.
نظرتان درباره برنامه سرزمین شعر چیست؟
من فکر میکنم سرزمین شعر یک اتفاق مبارک نه فقط برای ایران، بلکه برای جامعه فارسیزبانان بود. چون شاعرانی که توسط سرگروهها انتخاب شده بودند و با هم رقابت میکردند، فقط شامل جغرافیای ایران نمیشد. در این برنامه ما دوستان افغانستانی داشتیم که شعرهای بسیار خوبی هم خواندند. از این جهت فکر میکنم سرزمین شعر اتفاق مثبتی در جغرافیای زبان فارسی بود و بینندگان زیادی هم در میان فارسیزبانان داشت. در کنار بازتاب مردمی و بازخوردی که بین مردم داشت، دیگر کار ارزشمند این برنامه آوردن شعر به رسانه و آشتی دوباره رسانه با شعر بود. البته رسانه قبلا هم به شعر میپرداخت ولی به این اندازه و وسعت و جدیت اتفاق نیفتاده بود. ضمن اینکه توجه به رأی و نظر مردم، واقعا اتفاق مهمی بود. اینکه مردم شعرها را بشنوند و خودشان آنها را داوری کنند، در حوزه شعر اتفاق نیفتاده بود. مردم شعرها را میشنیدند، فکر میکردند، به شعرها و شاعرانشان امتیاز میدادند و میدیدند که نظرشان با داور یکی است یا نه؟ چه بسا نوجوانها و جوانهایی که با دیدن سرزمین شعر و شرکت در مسابقه مردمی و فرستادن رأی و نظرشان، نگاه جدیتری به شعر پیدا کردند و خودشان هم وارد فضای شعر شدند.
شعر شما در شبکههای اجتماعی مورد اقبال واقع شد، چه بازخوردهایی دریافت کردید؟
بازخوردها واقعا خیلی زیاد بود. در جمع شاعران مورد لطف قرار میگرفتم و بسیاری نیز با تماسها و پیامهای شخصی به من ابراز لطف میکردند. مخصوصا که این شعر درباره پدرم بود و شنیدنش برای خیلیها خوشایند بود. این شعر هم درباره پدر بود، هم درباره کارگر و کارگری و هم درباره مسائل اجتماعی. از زاویه متفاوتی به کارگر و پدر و زندگی اجتماعی پرداخته بود و این برای مردم خیلی جذاب بود. به همین خاطر اظهار لطفهای فراوانی دریافت کردم و برای خودم هم جالب بود که نسبت به شعرهای دیگرم تا این حد مورد توجه قرار بگیرد. میتوانم بگویم پیش از این سابقه نداشته است که شعر من تا این حد شنیده شود.
شما سالها است که شعر میگویید؛ شاید بیش از بیست سال. یعنی پیش از سرزمین شعر نشده بود که شعرتان با چنین اقبالی در میان مخاطبان مواجه شود؟
واقعا تا به حال سابقه نداشته است که یکی از اشعار من تا این حد دیده و شنیده شود. سرزمین شعر در این اتفاق نقش اصلی را داشت و واقعا به شنیدن شدن شعرها کمک کرد. من این شعر را چهار سال پیش سروده بودم ولی تا حالا اینقدر دیده نشده بود. در بعضی شب شعرها و مراسمها خوانده شده بود ولی بازخوردهای محدودی داشت. وقتی که مقیاس شنوندگان وسیع میشود، طبیعتا بازخوردها هم زیاد میشود. سرزمین شعر همان قابی بود که توانست شعر را دوباره به دل مردم ببرد. هم مخاطب از شنیدن شعرهای تازه و معاصر زبان فارسی لذت برد و هم شاعران فرصتی یافتند برای اینکه شعرشان را به گوش مردم برسانند. در حالی که تیراژ کتابهای شعر به پانصد تا و هزار تا رسیده و همانها هم اغلب در گوشه کتابخانهها و فروشگاهها خاک میخورند، شعرهایی که در سرزمین شعر خوانده شدند صدها هزار بار فقط در شبکههای اجتماعی دیده شدند. این جدا از مخاطب خود تلویزیون است که طبیعتا تعداد نامشخص و زیادی دارد. به خاطر همین من فکر میکنم رسانه ملی با سرزمین شعر یک حرکت نو را شروع کرد و یک گام رو به جلو برداشت که قطعا با تداوم این برنامهها روی آینده شعری جامعه فارسیزبانان هم تأثرات زیادی خواهد داشت.
شما معلم هستید و دانشآموزانتان هم نابینا هستند. حضورتان در سرزمین شعر بین شاگردها هم بازخوردی داشت؟
بله آنها هم شنیده بودند. همین امروز من کلاس داشتم و جالب اینکه اولین حضورم در این کلاس بود. وقتی وارد شدم و با بچهها آشنا شدم، از من اجازه خواستند که این شعر را سر کلاس پخش کنند. فیلم شعرخوانی را توی فلش داشتند و همانجا در کلاس شعرخوانی را پخش کردند. میگفتند که ما این شعرخوانی را بارها و بارها در فضای مجازی شنیدهایم و ارتباط خوبی با آن برقرار کرده بودند. با توجه به اینکه تعدادی از این بچهها شهرستانی هستند، برایم جالب بود که این شعر حتی در کانالهای مجازی شهرهای خودشان هم پخش شده بود. این نشان میدهد که یک برنامه خوب تا چه حد میتواند مورد توجه قرار بگیرد و چطور همه مردم در شهرهای مختلف از آن استفاده میکنند.
جالب است که حتی بچههای نابینا هم سرزمین شعر را دیده و شنیدهاند. یعنی مخاطبان این برنامه بسیار گسترده و متنوع بوده است.
بله. این شعر در جامعه نابینا هم به خوبی شنیده شده بود. اتفاقا جامعه نابینایان با رسانه، رادیو و تلویزیون، بیشتر ارتباط دارند. بخشی از تلویزیون شنیداری است و رادیو هم که همیشه مونس نابینایان بوده است. در صفحات مجازی و پیامرسانهای مختلف هم با استفاده از نرمافزارهای صفحهخوان، این شعر را شنیده بودند. حتی میتوانم بگویم نابینایان زودتر از افراد عادی با سرزمین شعر ارتباط برقرار کرده بودند. چون نابینایان ارتباط بیشتری با رسانه دارند، زودتر از سایر مردم جذب سرزمین شعر شده بودند.
میشود گفت که صداوسیما پیش از سرزمین شعر، در حوزه شعر و ادبیات و برنامهسازی برای در این حوزهها، به جامعه نابینایان بیتوجهی کرده است؟ این را از این جهت میپرسم که سر و کار جامعه نابینایان بیشتر از متن، با صدا است.
بالاخره شعر قبل از این هم به شکلهای مختلف، مثل برنامه مشاعره، در تلویزیون بود. گاهی اگر شب شعری را بازتاب میداد، آنها هم میشنیدند. مشخصا نمیتوانم بگویم صداوسیما کوتاهی کرده است. ما الآن اطلاع داریم که برنامه «شش نقطه» در شبکه استانی تهران برای بچههای نابینا پخش میشود و استقبال خوبی هم از آن شده است. منتها صداوسیما با سرزمین شعر کمک بیشتری کرد به پاشاندن بذر شعر و ادب در دل مردم و به تبع آن در دل جامعه نابینایان. قابل انکار نیست که در عصر جدید شعر حضور کمتری در میان مردم دارد و هنرها و جذابیتهای دیگر جای شعر را تا حدودی پر کردهاند. این در حالی است که قبلا شعر همه چیز مردم بود؛ یعنی هم رسانه بود، هم داستان بود، هم سینما بود، هم آموزش و پرورش بود. بزرگ خانواده شاهنامه را میآورد، بچهها آن را میشنیدند و انگار یک سریال تاریخی را در خانه خودشان تجربه میکردند. شعر پیش از این همه جلوههای زندگی مدرن را به خانوادههای ایرانی میبرد، ولی الآن با توجه به پیشرفت صنعت و دغدغههایی که هست، مردم کمتر فرصت پیدا میکنند که مطالعه کنند و شاید آن حوصله و وقت گذشته را نداشته باشند. به همین خاطر تلویزیون راحتتر میتواند شعر را به خانههای مردم بیاورد. کاری که سرزمین شعر انجام داد و این اتفاق مبارک و بزرگی را رقم زد. من فکر میکنم سرزمین شعر میتواند در قشر نوجوان و دانشآموز ما بسیار موثر باشد. همانطور که دانشآموزان من تکههای این برنامه را دیده بودند و برایشان جالب بود، چه بسا کسانی باشند که احساس کنند استعداد شعر را دارند و بعد از سرزمین شعر به نوشتن رو بیاورند.
به عنوان سوال آخر، به نظرسنجی و آرای مردمی بازگردیم. از شما در قسمت آخر سرزمین شعر به عنوان برگزیده مردمی این مسابقه تقدیر شد. به نظرتان این اتفاق چقدر به نزدیک شدن مردم و شعر کمک خواهد کرد؟
بله. با توجه به بازدید گستردهای که شعر من داشت و ارتباط خیلی خوبی که مخاطب با این شعر برقرار کرد، توانستم جایزه مردمی سرزمین شعر را کسب کنم و خوشحالم که شعرم مورد توجه مردم قرار گرفته است. پیشتر گفتم که داوری مردم و دخالت آنان در انتخاب شاعر برگزیده، اتفاق خیلی خوبی بود. این اتفاق باعث شد کسانی که پای تلویزیون مینشینند با معیارهای خاص خودشان شعرها را بسنجد و به موازات داوران آنها هم شاعران مورد نظر خودشان را انتخاب کنند. فکر میکنم این اتفاق در فصلهای بعدی سرزمین شعر رونق بیشتری خواهد داشت و اتفاقات بهتری هم خواهد افتاد. آرای مردمی به شاعران کمک میکند که بدانند سلیقه و ذائقه مردم چه حال و هوایی دارد و اگر بخواهند شعرشان مورد توجه مردم هم قرار بگیرد، چه ویژگیهایی باید داشته باشد. یعنی هم سلیقه ادبی مردم را بالاتر خواهد برد، هم به شاعران نکات و درسهایی خواهد آموخت.